منبع اصلی کدهای جاوااسکریپت
http://minos.blogfa.com
زمستان 1386 - هر چی بخوای
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمستان 1386 - هر چی بخوای


ساعت 9:31 صبح جمعه 86/10/14

 

"به نام خدا"

رضا صادقی

رضا صادقی

رضا صادقی متولد ???? دیپلمه‌ی انسانی‌ است و شهر خود رادر بندرعباس را رها کرده و برای پیشرفت و گسترده کردن کارش به تهران آمده است.

به نقل از رضا صادقی:"یک سال و نیمم بود که پزشکی، در حالی که من تب شدید داشتم، پنی سیلین را در عصب پایم تزریق کرد. تمام بدنم از کار افتاد... اولین پسر عباس صادقی (پدرم) در حال رفتن بود. از همه فامیل خواستند که بیایند و مرا ببینند... ولی من بالاخره زنده ماندم و بدنم یکی دو سال بعد خوب شد، ولی زانوهایم ضعیف ماند.
خیلی سال است که خودم دنبالش (دنبال درمان) نرفتم، ولی شاید در آینده بروم. اگر استراحت سه، چهار ساله ای به خودم بدهم شاید در آن فرصت اینکار را بکنم. خیلی هم هوس کردم که یک کوچولویی به من "بابا" بگوید... الان یکی از پاهایم قدرتش از دیگری بیشتر است.... من در جبهه نبودم و متولد 1358 هستم..

قبلا طرفدار دو آتشه فوتبال و تیم پرسپولیس بودم ولی الان دنبال مشکی ام!

این عصاها -- یا به تعبیر خودم "همسفرهایم" -- طرح خودم بوده اند چون می خواستم هر کجا که خواستم بروم مثلا اگر کسی بالای کوه می رود، من هم بتوانم با کمک اینها آنجا بروم. من تا بالای "دربند" رفته ام. دوست دارم یک روزی بدون اینها باشم، هر چند دلم برایشان تنگ می شود....

با درست کردن تک آهنگها بیشتر به دنبال آزمایش کردن بودم تا بفهم که آیا سبک خاصی مورد پسند قرار می گیرد یا نه. من صاحب سبک نیستم و لی می توانم صاحب روش باشم.

من معتقدم تا زمانی که آهنگی ساخته نشده من صاحبش هستم وقتی که آهنگ بیرون می آید دیگه متعلق به مردم است. خیلی از خوانندگان لطف می کنند و اسمی از من می برند، آنهایی که اسم نمی برند این حس را ایجاد می کند که چیزی که متعلق به خلوت خودت است را از تو می گیرند، رنگ می زنند و دوباره به مردم ارایه می کنند.


¤ نویسنده: محمد

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:31 صبح جمعه 86/10/14

"به نام خدا"

علی کریمی

علی کریمی

علی کریمی متولد 17 آبان 1357 در شهریار است.در تیم ملی و تیم های باشگاهی شماره ی 8 را می پوشد.قدش 178 سانتی متر و پست تخصصی اش بازی کردن در خط میانی و بازی سازی است.فعالیت مورد علاقه اش هم والیبال ساحلی است.متاهل و دارای دو فرزند پسر به نام های هاوش و هیرسا است.در کرج پیتزا فروشی دارد که خیلی هم پر مشتری است.در بین ماشین هایش فولکس(2004) سبز رنگش را از همه بیشتر دوست دارد.بسیار انسان خونسردی است که به قول فردوسی پور بعضی اوقات این خونسردی هایش روی اعصاب آدم می رود.پس از شکست تلخ تیم پرسپولیس برابر سپاهان در سال گذشته نتوانست جلوی گریه خود را بگیرد.به گفته ی خودش او دوباره روزی به تیم پرسپولس باز خواهد گشت.
*
باشگاه ها به ترتیب:
نوجوانان نفت تهران
نوجوانان سایپا تهران
جوانان سایپا تهران
فتح تهران
پرسپولیس تهران
الاهلی دوبی
بایرن مونیخ
*
افتخارات:
نایب قهرمانی با تیم نوجوانان نفت تهران
قهرمانی امیدهای تهران با امیدهای فتح
قهرمانی لیگ و جام حذفی ایران با تیم پرسپولیس تهران
قهرمانی جام حذفی امارات با تیم الاهلی دوبی
قهرمانی بازی های آسیایی بانکوک با تیم ایران
قهرمانی غرب آسیا با تیم ملی
قهرمانی جام بین قاره ای آسیا-اقیانوسیه با تیم ملی
بازیکن سال 2004 آسیا
قهرمانی در بوندس لیگا با تیم بایرن مونیخ آلمان
*
وی یکی از تکنیکی ترین بازیکن های حال حاضر آسیا است.مصدومیت شدید او قبل از جام جهانی باعث شد که او در جام جهانی آمادگی همیشه را نداشته باشد.پس از جام جهانی او از بایرن مونیخ جدا شد و با قراردادی چند میلیون دلاری به یک تیم قطری رفت.
سایت رسمی این بازیکن:
www.alikarimi8.com است.


¤ نویسنده: محمد

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:31 صبح جمعه 86/10/14

 

"به نام خدا"

علیرضا نیکبخت واحدی

علیرضا نیکبخت واحدی

باشگاهها : راوند - ابومسلم - استقلال - الوصل - استقلال - پرسپولیس

علیرضا ساعت ? صبح روز جمعه ? تیر ???? در بیمارستان امام رضا(ع) مشهد به دنیا آمد. پدرش خیاط بود و تولیدی پوشاک داشت و مادر، خانه دار و البته هنر آرایشگری، او فرزند اول خانواده بود و بعد از او، یک برادر و 3 خواهر دیگر هم به این جمع اضافه شدند. محل سکونت خانواده اش در هنگام تولد، خیابان کوه سنگی مشهد بود و دوره رشد و پرورش را در محله ابوطالب مشهد گذراند.
به دبستان رافت کوه سنگی می رفت، دوره راهنمایی را در مدرسه اسرار خیابان سازمان آب گذراند و در دبیرستان شریعتی مشهد و در رشته فنی و حرفه ای دیپلم گرفت. علیرضا در تمام این سالها ساکن شهر مقدس مشهد بود.
او خانواده و فامیلی پرجمعیت داشت. یک برادر،? خواهر،? عمو،? عمه،? خاله و ? دایی فامیل بزرگی بود و پر از رفت و آمد. او هم مثل همه ایرانی ها و شهرستانی ها با دلبستگی های عاطفی شدید به اعضای خانواده و فامیل، به خصوص به کوچکترین دایی اش صمد که فقط ? سال با او اختلاف سنی داشت، بزرگ شد.
در دوران کودکی آرزو داشت دکتر شود. از دوره نوجوانی ورزش را با والیبال شناخت و از ابتدای جوانی بود که گمشده و آینده اش را در فوتبال حرفه ای پیدا کرد.

بازی های خوب و فیزیک مناسب، موجب درخشش او در مسابقات آموزشگاهی شد. سر از تیم باشگاهی راوند درآورد و بعد از ? ماه تمرین، در اولین مسابقه باشگاهی در سطح جوانان مقابل ابومسلم، معتبرترین تیم فوتبال خراسان، به میدان رفت. پیروزی ?-? آن مسابقه برای علیرضا شیرینی دیگری سوای اولین موفقیت در مهمترین گام داشت، او هر 3 گل این بازی را برای تیمش زد اما از آن هم مهمتر، دیده شدن و دعوت به پوشیدن پیراهن راه راه مشکی و قرمز ابومسلم بود. در ابومسلم هم همین حکایت تکرار شد، در همان اولین مسابقه در لیگ سال ????، آنقدر درخشید که به تیم ملی جوانان دعوت شد. بعد از اتمام مسابقات جوانان، به تیم ملی امید دعوت شد و حضور همزمان در تیم امید و ابومسلم در لیگ، راه او را برای پیشرفت باز کرد. یک بازی درخشان در ورزشگاه آزادی تهران مقابل استقلال تهران، تیرخلاصی بود بر ترقی علیرضا. امیرقلعه نوعی که مربی تیم امید در کنار حمید درخشان بود، او را به استقلال دعوت کرده بود اما درست دقایقی بعد از سوت پایان آن مسابقه بود که خبر رسید، علیرضای ?? ساله به تیم ملی بزرگسالان دعوت شده است.
منصور پورحیدری او را به بازیهای آسیایی بانکون نبرد اما در بازگشت به استقلال، پذیرایی از این تازه وارد مشهدی را به عهده گرفت. علیرضا در سال ???? قراردادی ? ساله با استقلال بست، همان قراردادی که چون اردیبهشت ?? به اتمام رسید، این همه جنجال برپا شد . ? ماه تمرین با یکی از دو بزرگ فوتبال ایران با حول و ولای ستاره شدن یا محو شدن گذشت. در تمام این مدت( بهار و تابستان ??) علیرضا هر شب بعد از تمرین در خوابگاهی واقع در خیابان لارستان تهران که باشگاه برای شهرستانی ها در نظر گرفته بود، خوابهای طلایی می دید. سرنوشت برای او راه موفقیت در نظر گرفته بود و این چنین علیرضا از همان نخستین بازی و نخستین فصل حضورش در استقلال، مهره ثابت تیم شد. درست مثل راوند و ابومسلم.

میروسلاوبلاژویچ
پیرمرد کروات در سال ???? با یک نظر، علیرضا را به خاطر سپرد. او تیم ملی را برای حضور در معتبرترین میدان ورزش جهان آماده می کرد.علیرضا در تمام روزهای سخت اردو، سرحال و شاداب بود و در برابر تیم ملی اسلواکی با گل بی نظیری که زد، جای خود را در ترکیب فرشتگان چیرو با شماره ?? تثبیت کرد.ایران به جام جهانی نرسید اما دیگر ستاره متولد شده بود. علیرضا بعد از حذف تیم ملی زیرخاکستر این شکست محو نشد، او در بازگشت به دنیای فوتبال و مسابقات، در واپسین ثانیه های مسابقه استقلال الاتحاد عربستان در جام باشگاههای آسیا جفت پا به هوا برخواست و در ارتفاع ??? سانتیمتری( یک وجب بالاتر از دیرک افقی دروازه) با سر، شوتی محکم به توپ زد که تور دروازه و ورزشگاه لبریز از مردم و تیم الاتحاد را به یکباره فرو ریخت.

نیکبخت با همه بازیکنان فرق داشت. استیل منحصر بفرد با حرکات خاص او از وی چهره ای به یادماندنی ساخته بود. او که همه ویژگیهای یک ستاره را از بعد فنی داشت، با ساده ترین و سالم ترین روش ها به مقام ستاره ای رسید. مثلاً او برای شادی بعد از گل کارهای خاص می کرد. هنوز تصویر آن شماره گرفتن او با استوک های کفش فوتبالی اش در ذهن هاست. یا دوئل انگشتی اش با احمد مومن زاده! نیکبخت در خارج از زمین هم رفتارهای یک ستاره را پیش گرفت. لباس های خاص که همگی در یک صفت، آمدن به او، مشترک بودند. وقتی در کنار عینک های مدرن، موهای آراسته، اتومبیل های مد روز، عطرهای خاص و زینت آلات مردانه عجیب قرار گرفت از علی نیکی ستاره ساخت.

ستاره روی جلد
علی نیکی از تابستان?? به جلد نشریات چسبید! عکس ها و ژست های مختلف، تیترهای گاه عجیب، روابط او با مهره های مشهور سینما و تلویزیون، چهره فتوژنیک و رفتار ستاره وار او، همگی مطلوب نشریات بود. او هر روز حداقل روی جلد ??% از نشریات خودنمایی می کرد و خیلی زود همه رقبا را از عرصه خارج کرده و خود یکه تاز عرصه ستاره ها شد.

اهل مطالعه نیست ولی عاشق سینماست. سیستم صوتی، تصویری اش هر کجا که باشد، کامل است و معمولاً هفته ای ? یا ? فیلم می بیند. بیشتر فیلم های خارجی را دوست دارد و با اکثر هنرمندان ایرانی، به خصوص کمدین هایی مثل مصطفی راد، جواد رضویان، مهران غفوریان و مجید صالحی رابطه دوستانه و رفت و آمد دارد.
از بچگی چون در منزل خواهر و برادران کوچک را نگهداری می کرد، عاشق بچه داری بود و هنوز هم عروسک ها و اسباب بازیهای آن روزگار، بخش عمده ای از فضا و دکور منزل او را پر کرده است.

غذای مورد علاقه او قرمه سبزی است و موز، میوه محبوب اوست. روزی ? ، ? فنجان چای می خورد، البته در منزل و خیلی وقت است دور کافی شاپ را به دلیل مشکلات ستاره ای، خط کشیده است.
از قدم زدن خوشش می آید و حالا مجبور است در منزل به این کار بپردازد. موسیقی را دوست دارد ولی نه در مجامع عمومی مثل کنسرت ها! پای سریال های محبوبش می نشیند
رنگ محبوبش آبی و قهوه ای است، گل رز را دوست دارد و عکس های زیادی را جمع آوری کرده است. محیط زندگی ساکت و آرام را می پسندد چون تا ساعت ?? ظهر می خوابد و شب ها هم دوست ندارد دوروبرش شلوغ و پرسر و صدا باشد. عاشق سرعت است و ماشین های سریع مثل" بی ام و" و" پورشه" و" آئودی" را می پسندد. بر عکس از موتور و هواپیما به شدت می ترسد و حتی المقدور از نقل و انتقال با این دو وسیله خودداری می کند.

مارک محبوب لباس او "زارا" (Zara) و "دیزل" (Disel) است.آدامس "اربیت" می جود و ادکلان (Ultra Villet 212) می زند و کلا به طبیعت علاقه ی زیادی دارد. و عاشق درخت های بلند و سر سبز است.

نیکبخت زمان زیادی در هر شبانه روز را صرف فکر کردن به مرگ می کند و گاه و بیگاه سرزده به قبرستان می رود و در میان قبرهای ناشناس می گردد.
وی در ?? سالگی و در حالی که حدود ? سال با استقلال بود با پرسپولیس قراردادی دو ساله به ارزش ??? میلیون تومان امضا کرد و رسما پرسپولیسی شد.


¤ نویسنده: محمد

نوشته های دیگران ( )

<      1   2   3      >
3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
0

:: بازدید دیروز ::
5

:: کل بازدیدها ::
85133

:: درباره من ::

زمستان 1386 - هر چی بخوای

محمد
دست شما درد نکنه که وارد وبلاگ ملوسه شدید. با تشکر

:: لینک به وبلاگ ::

زمستان 1386 - هر چی بخوای

:: آرشیو ::

زمستان 1386

:: اوقات شرعی ::

:: خبرنامه وبلاگ ::